بردیابردیا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

بردیا شیطون بلا

بردیا جون دندون دراورد

پسر قشنگم بعد از کلی اذیت شدن به خاطرخارش لثه هات بالاخره اولین مروارید خوشگلت زد بیرون.تو مثل همیشه تونستی با صبوری از این مرحله هم بگذری ..خیلی دلم میخواد مرواریداتو کامل ببینم.وقتی با اون دندونای قشنگت واسمون بخندی ..عاشقتم..1393/6/19.اولین دندونتو دیدیم و من و بابا ج ن کلی ماچ مالیت کردیم..♥♥♥
22 مهر 1393

بردیا 6ماهه شد

عزیز دلم تولد 6 ماهگیت مصادف شد با تولد بابا علی جون و به اتفاق مادربزرگ پدربزرگا جشن گرفتیمو خیلی خوش گذشت و شما هم حسابی شیطونی کردی   ...
29 شهريور 1393

اولین عروسی و اولین مسافرت آقا بردیا

عزیز دلم چون شما تو فصل سرد بدنیا اومدی.ماهم سعی کردیم زیاد بیرون نبریمت ولی عروسی خاله.ندا شما.2 ماه و.11 روز بودی.و ما دلمون میخواست باهم به این جشن.بریم و چون تو شمال بود اولین مسافرت و.اولین.عروسی بود که.پسر.نازم شرکت کردی..البته از سرو صدای اونجا کلافه.بودیو مامان.جون سعی کردم تو.یه اتاق خلوت بخوابونمت..خیلی نازو خوردنی.شده.بودی.عزیز دلم           ...
24 خرداد 1393

بدون عنوان

پسرم امروز با هم رفتیم حموم و شما هم کلی ذوق کردی و اب بازی چون عاشق حمومی..پاهاتو میزدی تو ابو واسه مامان.جون دلبری میکردی...منم واست شعرای خوشگل میخوندم.. ...
24 خرداد 1393

تولد امام زمان

پسرم دیروز با دایی میلادو بابایی رفتیم بیرون.به مناسبت نیمه شعبان و شما هم همه ی حواست به چراغونی خیابونا بودو انقدر کن جکاوی.کردی تا خوابت برد.. ...
24 خرداد 1393

ورود بردیا روحی تازه به زندگی ما بخشید

سلام.پسر نازم خیلی منتظرت بودیم.باید زودتر از اینها واست این.وبلاگو.میساختم..عزیزم تو الان سه ماهه هستی و ما واقعا عاشقت.شدیم.امروز.صبح.که از خواب پا.شدی.فقط داشتی میخندیدی و واسه.بابات دلبری میکردی اونم کلی باهات بازی کردو.رفت سرکار..
21 خرداد 1393
1